جایزه معماری آقاخان چه ارزد؟
بر صفحه خود در شبکه اجتماعی، داستانی نوشتم که:
بردن یا حتی نزدیک شدن به جایزه آقاخان، ننگ است نه افتخار. کی از خواب برمیخیزید؟
( نویسنده : محمدباقر طباطبایی )
(نشر این محتوا به معنای تایید یا عدم تایید نمی باشد ، شبکه هنر و معماری ستاوین ، صرفا به واسطه رسالت رسانه ای خویش ، به موضوع پرداخته است )
دوستانی که اطاعت فرمانشان شایسته است، خواستند که این مطلب را تفصیل دهم و دلایل خود را بنگارم. در فرصت محدود و با توجه به اینکه نه هر آنچه دانستنی است میتوان گفت، و با اختصار تمام، در این نوشتار کوتاه، جایزه معماری آقاخان را با تمرکز بر نسبت آن با جریانهای ضدتوسعه، تجزیهطلبی نرم و انحراف گفتمان معماری ایران، ارزیابی کردهام .
آغاز: جایزه معماری آقاخان، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین سازوکارها و تمهیدات متمرکز بینالمللی در شکلدهی به گفتمان معماری در کشورهای مسلماننشین، سالهاست از سوی نهادهای دانشگاهی، حرفهای و رسانهای، با ظاهربینی و غفلت از بازیهای نهان پشت پرده و اعتماد بیجا به بعضی از اشخاص چهرهسازی شده و مشکوک، تحسین شده است. اگر ژرف بنگریم، بهروشنی میبینیم که ورای این چهره تزئینی، باید به بنیانهای فکری، سیاسی و فرهنگی این جایزه، توجه شود. آشکار ساختن پیوندهای پنهان اما مستمر میان این جایزه و پروژههای نرمافزاری تجزیهطلبی، تحقیر تمدن ایرانی و سستکردن بنیانهای وحدت سرزمینی در ایران، موضوعی است که میتوان آن را در پژوهشهای دامنهدار، و پایاننامههای دانشگاهی مرتبط با معماری و فرهنگ، بررسی کرد. در این نوشتار، فقط سرنخهایی داده میشود :
پروژه آقاخان، از سیاست تا معماری: پیشینه تاریخی بنیانگذار دودمان آقاخانها، یعنی حسنعلیشاه محلاتی، بهوضوح گویای نسبت تاریخی این خاندان با پروژههای استعماری در ایران است. وی، در دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار، در پی کسب اقتدار سیاسی مستقل در نواحی جنوب و جنوبشرق ایران و جدا کردن خراسان و کرمان و مکران از ایران و ایجاد حکومت مورد حمایت انگلستان بود و حمایت هم دریافت کرد. چون ناکام شد، با گریختن به هندوستان و پناهندگی به انگلستان، آشکارا در خدمت منافع بریتانیا و زیر پرچم آن قرار گرفت. این سوابق تاریخی را نمیتوان از فعالیتهای امروزین این خاندان، از جمله در قالب جایزه آقاخان، تفکیک کرد و سادهلوحانه مدعی شد که این نوادگان، راهی را نیایشان پیموده، رها کردهاند .
برای نمونه:
نامه مورخ ۱۸۴۱ حسنعلیشاه به دولت انگلستان که در بایگانی کمپانی هند شرقی موجود است، صراحتاً درخواست حمایت مالی و سیاسی برای جدایی خراسان و بلوچستان از ایران را مطرح میکند.
گزارش لرد کرزن در کتاب "Persia and the Persian Question" اشاره میکند که آقاخان اول در بمبئی بهعنوان مهره کلیدی نفوذ در ایران مورد استفاده بریتانیا قرار میگرفت. کرزن در فصلی از کناب، آقاخان را بهعنوان ابزار نفوذ بریتانیا در بلوچستان، کرمان و جنوب خراسان معرفی میکند که دولت بریتانیا از وی حمایت کرده تا از طریق او شبکهای فرهنگی-مذهبی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود پدید آورد. سپس به کارکرد نهادهای خیریه مانند مدرسه، بیمارستان و سایر فعالیتهای عمومی، همچون پوششی برای تثبیت این نفوذ، اشاره میکند .
سابقه تاریخی نشان میدهد که خاندان آقاخان از گذشته نهتنها با تمامیت ارضی ایران سر ستیز داشته، بلکه در طراحی نقشههای استعمار نرم بریتانیا نقش فعال ایفا کرده است.بنابراین میتوان گفت این جایزه ظاهرا معماری ، در اصل، ابزاری نرم برای تداوم پروژهایست که هدف نهایی آن، تضعیف یکپارچگی میهنی ایران از درون، با ابزار فرهنگ و معماری است .
منطقهگرایی و زمینهگرایی: رویکرد نظری نظری جایزه آقاخان، بر اساس هدف فوق، بهگونهای چیده و ترتیب داده شده، که گرایشهای ضد توسعه و ایرانستیز را حمایت کند. میتوان گفت دلیل ترویج بیسابقه این جایزه توسط چپاندیشان و میهنستیزان در دهههای اخیر، همین بوده است. پافشاری بر رویکردهای زمینهگرایانه (contextualism) و منطقهگرایانه (regionalism)، عملاً به گفتمانی دامن زده که به جریانی ضد توسعه، ضدمدرن سازنده و در نهایت در تعارض با پایداری هویت میهنی یکپارچه در ایران، تبدیل شده است. در این جایزه، در عوض توجه به ارتقای الگوهای معماری ملی بر بنیاد میراث تمدنی و تواناییهای نوین، پروژههایی تشویق میشود که به بازنمایی زندگی بومی، روستایی، عشایری یا حاشیهای میپردازد. این امر، همراستا با «نو-اکزوتیسم» غربی و همدستی با رویکردهاییست که شرق را در قالبهایی غیرمدرن، فاقد سیاست و عقلانیت، و اسیر در سنتهای بومی (آنطور که میگویند)، بازتولید میکند. دوگانه انسان-بومی که اساس فلسفی سیاستهای استعماری را شکل میدهد، در پروژههای مورد توجه این جایزه، ابعاد رسانهای و فرهنگی از سویی یافته است که غربیان تمایل دارند آن را سویه بومی بنامند .
ضدیت با توسعه و عقلانیت مدرن: در اکثر پروژههای برگزیده این جایزه، با نوعی شبهاخلاقگرایی معمارانه مواجه هستیم که توسعهنیافتگی را فضیلت تلقی میکند. در این نگرش، معماری فقیر، حاشیهنشین، روستایی و اغلب بیساختار، به عنوان «پایدار»، «بومی» یا «همدل با جامعه» تمجید میشود؛ درحالیکه این نگاه، واقعا مانعی جدی بر سر راه توسعه عقلانی، زیربنایی و فناورانه معماری و توسعه فضایی در ایران است .
معماری بهمثابه ابزار تجزیه نرم: تأکید مستمر بر تفاوتهای قومی، محلی و فرهنگی، بدون گرهزدن آن به وحدت فراگیر ملی و تمدنی، عملاً منجر به تقویت خردهگفتمانهای هویتی شده است. پروژههایی که در قالب جایزه آقاخان حمایت میشود، اغلب روایتهایی حاشیهای، غیرتاریخی و گسسته از حافظه تاریخی-تمدنی ایران را نمایندگی میکند. این رویکرد، با نگاهی نرم و خزنده، فرآیند ناهمپیوستسازی سرزمینی و فرهنگی را دنبال میکند، و در ادبیات علوم سیاسی از چنین نگرش و گرایشی، با عنوان «تجزیهطلبی فرهنگی» یاد میشود.
انحراف جریان معماری ایران در دهههای گذشته: معماری ایران، پس از انقلاب 57، همانند سایر فرایندها و حوزههای فرهنگی، بهجای بازخوانی انتقادی و خلاق از میراث فاخر خود، در تأثیر این جایزه و سایر رویدادها و روندهای پیرو و مرتبط با آن، به دنبالهروی از الگوهای ناهنجار قومگرایانه از یکسو و انترناسیونال از سوی دیگر کشانده شده است. ترویج این الگوها، آن ناشی از گسترش رسانهای جایزه آقاخان و پراکنش پیروان آن در محافل دانشگاهی و حرفهای بوده است. معمار ایرانی، بهجای آنکه کنشگر توسعه میهن باشد، به بازیگر گفتمان بومیگرای نمایشی بدل شد. در نتیجه، نسلی از معماران «ادایی»، فاقد عمق نظری و تاریخی، ولی دارای قدرت رسانهای و چهرههای سلبریتیطور ایجاد شد. این نسل هرگز نخواست و نتوانست به نیازهای فضایی، زیرساختی و تمدنی ایران معاصر پاسخ دهد، زیرا نه تمایلی به آن داشت نه توان اندیشیدن به آن نه رمق عمل کردن .
بررسی اجمالی نمونههای ایرانی جایزه آقاخان: یکی از راهبردهای نفوذ جایزه آقاخان در ایران، انتخاب پروژههاییست که بیش از آنکه در خدمت توسعه سرزمینی و یکپارچگی میهنی باشد، بر بازنمایی اشکال غیرضروری، نمایشی، و فاقد عقلانیت عملکردی متمرکز است .
برای نمونه:
خانههایی با وجود زیبایی صوری و استفاده از مصالح سنتی، ترویجدهنده نوعی بومیگرایی غیر مولد است که نه راهحلی برای معضل مسکن پیشاروی مینهد، نه قابلیت تعمیمپذیری در مقیاس شهری دارد.
مراکز شهری که فقط با تأکید صرف بر بازخوانی اقلیم و سنت عشیرهای و قومی، بیآنکه درکی از تحولات اجتماعی، جمعیتی و فناورانه امروز منطقه ارائه دهد، طراحی شده است.
مراکز فرهنگی که با رویکردی صوری به «بومیسازی» و با نشانهگذاری فرمی از معماری منطقهای، عملاً به ورطه تکرار نمادهای تهی از مبانی و برنامه افتاده و فاقد تأثیرگذاری فضایی و عملکردی است.
عناصر شهری که بهرغم تحسین رسانهای، در اصل نمادی از سرمایهگذاری مشکوک، پرهزینه، بیبرنامه و غیرضروری است. نه دردی از حملونقل دوا میکند، نه ارتباط شهری واقعی برقرار میسازد، نه به عدالت فضایی کمکی میکند. انتخاب آنها به عنوان نمونه الهامبخش، گواه روشنی بر گفتمان «نمایش بهجای توسعه» در فلسفه جایزه معماری آقاخان است.
جایزه معماری آقاخان، نه یک رویداد صرفاً حرفهای، بلکه بخشی از یک پروژه سیاسی-فرهنگی کلان است که با پوشش معماری، به دنبال مهندسی نرم هویت در ایران و سایر کشورهای مسلماننشین است. ایران، به عنوان یکی از کهنترین و منسجمترین تمدنهای منطقه، بیشترین آسیب را از این گفتمان دیده است؛ گفتمانی که نه تنها بر خلاف روندهای توسعهگرای میهنی عمل میکند، بلکه معمار ایرانی را از درک جایگاه و مأموریت تاریخیاش باز میدارد. زمان آن رسیده که نهادهای علمی، حرفهای و سیاستگذار در حوزه معماری، با نگاهی هوشمندانه و انتقادی، نسبت به این پروژه تجزیهطلبانه نرم واکنش نشان دهند و گفتمانی نوین بر بنیاد ایرانگرایی، توسعهمحوری و بازخوانی خلاق میراث معماری ایران بنیان نهند.
محمدباقر طباطبایی
خردادماه 1404
تذکر : استفاده از مطالب وب سایت ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است . کلیه حقوق، محتوا و طراحی سایت متعلق به وب سایت ستاوین میباشد. در غیر این صورت مراتب از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهد شد .
دوستان و همراهان عزیز ستاوین ( شبکه هنر و معماری ستاوین ) ، با نظرات و پیشنهادات سازنده خود ما را در ارائه هر چه بهتر مطالب و اهداف مان، که همانا ارتقا جایگاه و فرهنگ معماری می باشد ، یاری کنید . منتظر دیدگاه های شما عزیزان هستیم . . .
ترجمه شده توسط تحریریه ستاوین - (علیرضا اورعی)